«باکویتز و ویلیامز» (۲۰۰۰)، چهارچوب فرآیند مدیریت دانش را توصیف میکنند و نشان میدهند که چگونه سازمانها به شیوهای استراتژیک به تولید، نگهداری و توسعه دانش به منظور ایجاد ارزش میپردازند. در این چهارچوب، دانش متشکل از مخازن دانش، روابط، فناوریهای اطلاعات، زیرساخت ارتباطی، مجموعه مهارتهای وظیفهای، تکنیکهای پردازش، پاسخگویی محیطی، هوش سازمانی و منابع خارجی است. در چهارچوب «باکویتز و ویلیامز»،گامهای مدیریت دانش عبارتاند از:
اکتساب، استفاده، یادگیری، مشارکت، ارزیابی، ایجاد یا حفظ و کنار گذاشتن. در این چهارچوب مراحل اکتساب، کاربرد، یادگیری و مشارکت در سطح فردی و تاکتیکی مطرح میباشند و معمولاً منجر به کاربرد روزمره دانش برای پاسخگویی به فرصتها و نیازهای بازار میشوند؛ گامهای ارزیابی، ایجاد یا حفظ و کنار گذاشتن در سطح گروهی و سازمانی مطرح میشوند و ماهیت راهبردی دارند و با تغییر در محیط کلان سازمان پیش میآیند.
- کسب اطلاعات: این گام که اولین گام چهارچوب فرآیند مدیریت دانش « باکویتز و ویلیامز» است، عبارت است از: جستجوی اطلاعات مورد نیاز برای تصمیمگیری و حل مسائل. داشتن شناخت درست نسبت به محلها، افراد و جاهایی که منابع دانش در آنها وجود دارند و چگونگی دسترسی به آنها در این گام از اهمیت فراوانی برخوردار است. موضوع چالش برانگیز در این گام به دست آوردن دانش ضمنی است.
- استفاده: این گام شامل استفاده و بکارگیری اطلاعات به دست آمده برای حل مسائل موجود در سازمان یا ایجاد نوآوری است.
- یادگیری: استفاده و بکارگیری دانش، ممکن است منجر به شکست و موفقیت شود و یادگیری از این شکستها و موفقیتها برای عملکرد آتی سازمان ضروری است. به عبارت دیگر، مرحله یادگیری عبارت است از فرآیند رسمی یادگیری از تجارب موفق یا ناموفق سازمان و این امر میتواند منشاء ایجاد مزیت رقابتی برای سازمان باشد.
- مشارکت: این مرحله به این موضوع میپردازد که کارمندان آموختههای خود را به پایگاه دانش جمعی ارسال کنند. این امر سبب میشود که دانش فردی در کل سازمان به طریق مقتضی قابل دسترس شود. البته باید دقت شود که مهم این نیست که همه چیز روی مخزن دانش ارسال شود، بلکه نکته این است که تجاربی گلچین شوند که سایر افراد در سازمان میتوانند از آن در کارشان بهرهمند شوند و سپس این تجارب با قالب استانداردی مرتبسازی شوند و در مخزن دانش قرار بگیرند تا برای همکان قابل استفاده باشد. البته به منظور ترغیب کارمندان برای به اشتراک گذاشتن تجارب موفقیت و شکست خود، داشتن برنامههای انگیزشی ضروری است.
- ارزیابی: این مرحله به سطح گروهی و سازمانی مرتبط میشود. ارزیابی یعنی برآورد سرمایه فکری و مستلزم آن است که سازمان دانشی را که برای کارکرد سازمان حیاتی است تعیین کند و سرمایه فکری موجود را در مقایسه با نیازهای دانش آتی ترسیم نماید.
- ایجاد یا حفظ: این گام تضمین میکند که سرمایه فکری آتی سازمان باعث خواهد شد تا سازمان به رشد خود ادامه دهد و در عرصه رقابت باقی بماند. لازم است تا منابعی به رشد و حفظ دانش اختصاص یابند و این منابع باید در مسیری هدایت شوند که دانش جدیدی ایجاد شود و دانش موجود تقویت گردد.
- کنار گذاشتن: در صورتی که سرمایه فکری برای سازمان ارزشی ایجاد نکند، سازمان نباید این دارایی را حفظ کند. در واقع بخشی از دانش در صورتی ارزشمند خواهد بود که به خارج از سازمان منتقل شود. در این مرحله سازمان با انجام تحلیلهای هزینه – منفت در خصوص حفظ و نگهداری و یا کنارگذاری دانش تصمیمگیری میکند.
بطور کلی میتوان بیان نمود که چارچوب فرآیند مدیریت دانش «باکویتز و ویلیامز» در مقایسه با سایر مدلها، دو فاز اصلی و مهم زیر را مطرح مینماید:
- محتوی دانش و تصمیمگیری در خصوص حفظ و یا کنارگذاری آن
- در مقایسه با مدل «میر و زاک» جامعتر است؛ چون هر دو دانش ضمنی و آشکار را مورد توجه قرار میدهد؛
مطالب مرتبط: پایگاه دانش، مدل مدیریت دانش میر و زاک
عالی
با عرض سلام و احترام، ممنون از لطف شما