با افزایش نقش دانش و نوآوری در ایجاد مزیتهای رقابتی و اهمیت پیدا کردن منابع دانشی در مدیریت فرایندهای سازمان، نقش مولفه مدیریت دانش در سیاستهای راهبردی سازمان بسیار پررنگ شده است. تدوین یک استراتژی مناسب و بدنبال آن اجرای مدیریت دانش، میتواند با یکپارچهسازی سرمایههای دانشی سازمان در بخشهای مختلف، تاثیری مستقیم بر عملکرد سازمان بدنبال داشته باشد.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه تا انتهای این مطلب با مشاوره مهندسی نداک همراه باشید.
مزیت اصلی سازمانها در سرمایههای دانشی آنها نهفته است. به این ترتیب برای حفظ مزیت رقابتی و توسعه آن در سازمان، دانش یک منبع استراتژیک مهم محسوب میشود. این اهمیت رو به رشد دانش سازمانی و شناخته شدن آن بهعنوان یک منبع کلیدی، مدیران سازمانی را تشویق کرده تا توجه بیشتری را به استراتژی مدیریت دانش سازمان خود معطوف کنند.
استراتژی مدیریت دانش اهمیت ویژهای خواهد داشت؛ چرا که این استراتژی به مدیران سازمان اطمینان خواهد داد که تنطیم فرایندهای سازمانی منجر به تولید، ذخیرهسازی و بکارگیری موثر دانش خواهد شد.
استراتژی در معنای عام خود، ابزاری است که سازمان با استفاده از آن به اهداف خود دست پیدا میکند. در تمامی تعاریف ارائه شده برای استراتژی این نکته وجود دارد که استراتژی بر دستیابی به یک هدف خاص تمرکز دارد. یک سازمان برای به اجرا درآوردن برنامهها و دستیابی به اهداف خود ملزم به تدوین استراتژی است.
به همین ترتیب فرایند مدیریت دانش در سازمان نیز نیاز به استراتژی مدیریت دانش خواهد داشت. استراتژی مدیریت دانش به صورت کلی عبارت است از: «چگونگی مدیریت نمودن دانش و فرایندهای آن در یک سازمان در راستای منافع و اهداف خود.» استراتژی مدیریت دانش در واقع مجموعهای از تکنیکها و ابزارها برای اجرای صحیح و گام به گام مدیریت دانش است.
استراتژی مدیریت دانش در وهله اول براساس دو بعد اصلی دستهبندی میشود. این دو بعد عبارتاند از:
در بعد مرکز مدیریت دانش، استراتژی مدیریت دانش شامل دو دسته “ضمنی” و “آشکار” میشود. استراتژی آشکار تلاش میکند تا کاراییهای سازمانی را از طریق تدوین و استفاده مجدد از دانش، با استفاده از فناوریهای اطلاعات افزایش دهد. از سوی دیگر استراتژی ضمنی روش شخصیسازی دانش را بکار میگیرد که در آن دانش ضمنی توسط فرد به فرد و از طریق فرایندهای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود.
در بعد دوم استراتژی مدیریت دانش که مبتنی بر منبع مدیریت دانش است، استراتژی مدیریت دانش براساس منبع اولیه دانش سازمان در نظر گرفته میشود. استراتژی مدیریت دانش در این بعد میتواند به دو دسته “درونی” و “بیرونی” تقسیم شود. استراتژی درونی مدیریت دانش بر تولید و اشتراکگذاری دانش در درون مرزهای سازمانی متمرکز است در حالی که استراتژی بیرونی مدیریت دانش تلاش میکند تا دانش را از منابع بیرونی اکتساب کرده و سپس آنرا در تمامی سطوح سازمان به اشتراک بگذارد.
بهبود عملکرد سازمان با یک استراتژی مناسب
هدف نهایی از بکارگیری مدیریت دانش در یک سازمان، بهبود عملکرد سازمان است. به همین ترتیب تدوین استراتژی مدیریت دانش نیز در نهایت به دنبال بهبود عملکرد سازمانی خواهد بود. در این میان این مسئله اهمیت پیدا میکند که سازمان چگونه از ابعاد مختلف استراتژی مدیریت دانش استفاده نماید.
با توجه به نظرات متخصصان این حوزه میتوان اینگونه مطرح کرد که انتخاب یک بعد از استراتژی مدیریت دانش و یا تلفیقی از تمامی ابعاد در کنار یکدیگر در هنگام تدوین استراتژی مدیریت دانش، وابسته به عوامل و مولفههای گوناگونی از قبیل سیاستهای سازمان، اهداف سازمان از تدوین استراتژی مدیریت دانش، نظر مدیران سازمانی و مواردی از این قبیل است.
با این وجود بسیاری از متخصصان معتقدند که رابطه مکملی در استراتژیهای مدیریت دانش، بالاترین میزان بهبود عملکرد سازمانی را به دنبال خواهد داشت. به بیان سادهتر بکارگیری مجموعه کاملی از استراتژیهای مدیریت دانش و ابعاد مختلف آن، با افزایش بهبود عملکرد سازمان ارتباط دارد در حالی که بکارگیری استراتژیهای فردی مدیریت دانش در نهایت منجر به بهبود اندک عملکرد سازمانی خواهد شد.
در هر حال تدوین یک استراتژی مناسب مدیریت دانش، برای بکارگیری و اجرای اصولی، کارآمد و صحیح مدیریت دانش در سطح سازمان الزامی خواهد بود. فرایند مدیریت دانش سازمانی نیازمند یک برنامه استراتژیک مدون و کامل است تا بتوان به بهترین شکل ممکن فرایندهای مدیریت دانش را در تمامی سطوح سازمان نهادینه کرد.
دانلود استراتژی مدیریت دانش و عملکرد سازمانی
حجم فایل:
دیدگاهتان را بنویسید