تاریخچه مدیریت دانش در مفهوم کلی خود از زمانی شروع میشود که دانش بهعنوان یک عنصر ارزشمند در زندگی انسان شناخته میشود. با این وجود مدیریت دانش بهعنوان یک علم، دارای سیر ظهور کوتاهتری است. در ادامه ابتدا چگونگی پدیدارشدن مدیریت دانش بهعنوان یک علم مورد بررسی قرار میگیرد. سپس سیر تحول و تاریخچه مدیریت دانش در جهان مطرح شده و پس از آن، تاریخچه مدیریت دانش در ایران ارائه خواهد شد. برای مطالعه بیشتر در این زمینه تا انتهای این مطلب با مشاوره مهندسی نداک همراه باشید.
بنیانگذار علم مدیریت دانش
یک حسابدار سوئدی بنام کارل اریک سیوبی (Karl-Erik sveiby) که بعدها بهعنوان یکی از بنیانگذاران علم مدیریت دانش معرفی شد، در سال ۱۹۷۹ با یک سوال بزرگ مواجه شد. دفاتر حسابداری (ارزش دفتری) یکی از شعبههای معروف سازمانی که او در آنجا کار میکرد، ارزش خیلی کمتری نسبت به ارزش واقعی سازمان داشت. وی متوجه شد که ترازنامه مالی سازمان او فقط ارزش دارایی فیزیکی آن که شامل چند میز تحریر و چند ماشین تحریر میشود را نمایش میدهد؛ ولیکن ارزش واقعی شایستگی کارکنان سازمان و چیزی که جمع کارمندان سازمان بهعنوان یک فکر و مغز جمعی تشکیل میدادند را نشان نمیدهد. کارل اریک سیوبی این یافته را تحت عنوان دارایی فکری و دارایی غیرملموس معرفی نمود و آنرا در کنار داراییهای ملموس قرار داد. پس از آن به سرعت تعداد نوشتهها، سمینارها و … در این مورد رشد نمود و این موضوع بطور جدی در دستورکار دانشمندان علم مدیریت و مدیران سازمانهای بزرگ قرار گرفت.
علاوه بر کارل اریک سیوبی، تعداد زیادی از تئوریسینهای مدیریت دانش تکامل بحث مدیریت را به عهده داشتند و توزیع نمودهاند که در میان آنان برجستگانی همچون پیتر دراکر، پاول استرلوس و پیتر سنگه از آمریکا را میتوان نام برد. دراکر و استرلوس بیشتر در زمینه اهمیت ارتقاء اطلاعات و دانش ساده بهعنوان منابع سازمانی و آقای سنگه با تمرکز بر روی سازمانهای یادگیرنده، ابعاد فرهنگی مدیریت دانش را بوجود آوردهاند.
آقای اورت راجرز در دانشگاه استانفورد با نفوذ در بحث نوآوری و آقای توماس آلن نیز در سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۱ تحقیقاتی در خصوص انتقال اطلاعات و فناوری انجام دادند که کمک بزرگی را در جهت درک و فهم اینکه «مدیریت دانش چیست؟ دانش چگونه تولید میشود؟ چگونه استفاده میشود؟ به چه طریقی در سازمانها نفوذ میکند؟ و …» را ارائه میدهد.
در سال ۱۹۸۰ سیستمهای مدیریت دانش توسعه یافتند که با استفاده از کارهای انجام شده در زمینه هوش مصنوعی و سیستمهای هوشمند باعث شدند تا مفاهیم تازهای بهعنوان دانش اکتسابی مهندسی دانش، سیستمهای برپایه دانش و هستیشناسی برپایه کامپیوتر به جهان عرضه شود. سپس در سال ۱۹۹۱ و برای اولین بار مطالبی درباره مدیریت دانش در مراکز انتشاراتی مشهور به چاپ رسید. یکی از بزرگترین کارهای تحقیقاتی در زمینه مدیریت دانش در سال ۱۹۹۵ توسط آقایان کوجیه، نوناکا و تاکوچی در زمینه خلق دانش انجام شد که نام آن «چگونه شرکتهای ژاپنی نوآوری و پویایی را بوجود میآورند؟» بود. به این طریق گامهای اولیه در زمینه مدیریت دانش برداشته شد.
جدول شماره ۱- نخستین تلاشها در راستای مدیریت دانش (مدیریت دانش – دکتر عباس افرازه)
نخستین اقدامات مدیریت دانش در کشور ما پس از سال ۱۳۸۰ هجری شمسی به اجرا در آمد. با این وجود به دلیل اینکه هدفمندی مشخصی از این اقدامات وجود نداشت و صرفاً بر اساس یک برداشت کلی از مفهوم مدیریت دانش ایجاد شده بود، در واقعیت توجه چندانی را کسب نکرد و غالباً نیز موفقیت آمیز نبود. با این وجود نخستین طرحهای مدیریت دانش به شکل کنونی خود از سال ۱۳۸۴ در ایران شکل گرفت. در این سال سازمانهایی پدیدار شدند که پس از آگاهی از ارزش دانش و تجربیات افراد کلیدی و خبرگان خود در گام نخست بدنبال استخراج و ثبت دانش متخصصین و خبرگان خود بوده و سپس اشتراکگذاری دانش سازمانی کسب شده در تمامی سطوح سازمان و در بین همه افراد و کارکنان خود را دنبال میکردند.
توجه به مدیریت دانش و اقدام به پیادهسازی و اجرای آن در ایران در ابتدا از سوی شرکتها و سازمانهای فعال در حوزه نفت، گاز و پتروشیمی آغاز شد. علت اصلی گرایش به مدیریت دانش در این سازمانها این بود که حجم عظیمی از متخصصین و افراد با سابقه و کلیدی این سازمانها در دهه ۸۰ شمسی در شرف بازنشستگی و خروج از سازمانهای خود قرار داشتند. به این ترتیب این نیاز بوجود آمد تا دانش و تجربیات این دسته از افراد پیش از خروج آنها از سازمان، استخراج و گردآوری شده و به شکل دانش سازمانی ذخیره شود تا از نابودی آنها جلوگیری شده و در اختیار سازمان و افراد جایگزین قرار داشته باشد.
در ادامه و پس از توجه سازمانهای حوزه نفت و گاز به این مبحث، مدیریت دانش مورد توجه شرکتها و سازمانهای دیگر حوزهها نیز قرار گرفت و سازمانهای مختلفی با درک ضرورت مدیریت دانش، اقدام به اجرا و پیادهسازی آن نمودند. در همین راستا برخی افراد، شرکتها و سازمانها بهعنوان مشاورین این حوزه در کشور فعالیت خود را آغاز کردند. همچنین سازمانهای پژوهشی و تحقیقاتی، دانشگاهها و دیگر مراکز علمی نیز به فعالیت پژوهشی در حوزه مدیریت دانش پرداختند.
پس از حدود یک دهه از توجه به مدیریت دانش در کشور و آغاز پروژههای عملیاتی آن در دهه ۸۰ هجری شمسی، در دهه ۹۰ هجری شمسی، ضرورت مدیریت دانش در سطح کلان کشور و در نهادها و سازمانهای حاکمیتی نیز مورد توجه قرار گرفت. ارتقاء کشور به یک جامعه دانشمحور یکی از مسائل مورد توجه در این دهه بود که بر اساس آن، گرایش به بهرهوری هرچه مطلوبتر از اطلاعات و دانش در سطح کشور، مسئلهای ضروری به نظر میرسید. با توجه به نقش مدیریت دانش در سازمان و نتایج آن در گردآوری، ایجاد مخازن دانشی، مستندسازی و تسهیم کارآمد دانش سازمانی، اعمال و تداوم مدیریت دانش در سطح کلان کشور نیز ضروری به نظر میرسید. در همین راستا مدیریت دانش مورد توجه سازمانها و نهادهای حاکمیتی و کلان کشور قرار گرفته و در برخی از اسناد بالادستی کشور به شکلهای مختلف مطرح شده و مورد تاکید قرار گرفت.
جدول شماره ۲- سیر صعودی مفهوم مدیریت دانش (حسنزاده و همکاران، ۱۳۹۱)
نسلهای مدیریت دانش
برخی متخصصان و اندیشمندان حوزه مدیریت دانش معتقد هستند که مفهوم مدیریت دانش از زمان آغاز خود تا کنون، چند مرحله از رشد و توسعه را پشت سر گذاشته است. در مدیریت دانش نسل اول، بیشترین تمرکز برروی فناوری اطلاعات و ارتباطات بود. وجود یک دیدگاه صرفاً فناوری گرایانه، موجب شد تا فعالیتهای مدیریت دانش در بسیاری از سازمانها محدود به سیستمهای رایانهای شده و فرایند مدیریت دانش سازمان تنها با استقرار یک نرمافزار مدیریت دانش، تمام شده در نظر گرفته شود. طبیعی است که با توجه به اینکه ابعاد انسانی و کسب و کاری مدیریت دانش و نقش آن در تحول سازمانی تا حدود زیادی در این نسل در نظر گرفته نشد، غالب فعالیتهای مدیریت دانش با شکست و ناکامی در دستیابی به اهداف مدیریت دانش روبرو شد. این شکست ها موجب بازنگری در فرایندها، رویکردها و ابزارهای مدیریت دانش شده و حرکت به سمت نسل دوم را تسریع کرد.
نسل دوم مدیریت دانش با ایجاد یک بینش اجتماعی و در نظر گرفتن ابعاد انسانی مدیریت دانش ایجاد شد. در این نسل، توجه به فرایند بلوغ و سطح بلوغ مدیریت دانش بیشتر مورد توجه مدیران سازمانی و متخصصان این حوزه قرار گرفت و ابعاد “فرهنگ” و “ساختار“، همتراز بعد سیستمی و فناورانه مدیریت دانش، به صورت جدیتر در نظر گرفته شد. اما همچنان در این میان خلاء جدی در ارتباط با قابلیتهای سازمانی و ماهیت دانشی کسب و کارها وجود داشت. مدیریت دانش نه بهعنوان یک ابزار پشتیبان بلکه بیشتر بهعنوان یک فرایند مجزا در نظر گرفته میشد که مستقل از ابعاد کسب و کاری سازمان است.
نسل سوم مدیریت دانش با اتکا بر توسعه قابلیتها و تمرکز بر ایجاد ارتباط میان راهبردهای کسب و کار و راهبردهای دانشی سازمان، افق جدیدی را روبروی سازمانها قرار داد. شکلگیری ساختارهای مدیریت دانش در سازمان، ترسیم استراتژیهای مدیریت دانش برپایه استراتژیهای اصلی سازمان و درک ضرورت تدوین استراتژی دانش، توجه به زنجیره ارزش سازمانی، توسعه شبکههای دانش، از جمله ویژگیهای این نسل از مدیریت دانش است.
نسل چهارم مدیریت دانش اما با تحولات سریع در عرصه جهانی، گسترش روز افزون شبکههای اجتماعی، ظهور پدیده فضاهای دیجیتالی مثل متاورس، گسترش عرصه هوش مصنوعی، توسعه ارزهای دیجیتال و… پیوند خورده است. این موارد برخی از جنبههای تحولی است که تحت عنوان “تحول دیجیتال” شناخته میشود. به همین ترتیب نسل نوین مدیریت دانش، مبتنی بر تحول دیجیتال و همراستا با آن خواهد بود. در آینده به صورت مجزا به بررسی اهمیت و نقش مدیریت دانش در تحول دیجیتال خواهیم پرداخت.
دانلود تاریخچه مدیریت دانش
حجم فایل:
دیدگاهتان را بنویسید